جدول جو
جدول جو

معنی هفت سیاره - جستجوی لغت در جدول جو

هفت سیاره
(هََ سَیْ یارَ / رِ)
هفت ستارۀ سیار که عبارت از ماه، تیر، زهره، آفتاب، بهرام، برجیس و کیوان است. هفت خدنگ. هفت دختر خضرا. هفت در. هفت سالار:
ز سیر هفت سیاره، ز دور هفت فلک
نظیر تو نتوان یافتن به هفت اقلیم.
سوزنی.
هر هفت (وزیر) بر آسمان دولت شاه چون هفت سیاره بودند. (سندبادنامه).
هفت گنبد درون آن باره
کرده بر طبع هفت سیاره.
نظامی.
رجوع به هفت خدنگ، هفت دختر خضرا، هفت در و هفت سالار شود
لغت نامه دهخدا
هفت سیاره
هفتان
تصویری از هفت سیاره
تصویر هفت سیاره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هََ یِ رَ / رِ)
هفت سیاره. سیارات سبع:
گفتم ز هفت دایره این هفت هشت میل
گفتا ز هفت سایره این هفت هشت اثر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(هََ یِ رَ / رِ)
هفت فلک. هفت آسمان. هفت خراس:
گفتم ز هفت دایره این هفت هشت میل
گفتا ز هفت سایره این هفت هشت اثر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کازرون که 82 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول عمده اش غله و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(نَ تِ)
نفت تصفیه نشده. باقی ماندۀ نفت طبیعی پس از استخراج بعضی از مشتقات از آن مانند نفت سفید، بنزین و غیره:
شتروار سیصد ز نفت سیاه
بیارند بر بارها تا دو ماه.
فردوسی.
از آتش برافروخت نفت سیاه
بجنبید از آن کآهنین بد سپاه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش صومای شهرستان ارومیه که 115تن سکنه دارد. آب آن از چشمۀ رودسر و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دارای هفت جزو هفت قطعه. یا هفت پاره لعل. گردن بندی که هفت قطعه لعل است: (این سخن گفت (کنیزک بهرام) وعقدبازگشا پیش او (سرهنگ مامور قتل کنیزک) هفت پاره لعل نهاد) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار